جدول جو
جدول جو

معنی ذات العراس - جستجوی لغت در جدول جو

ذات العراس
(تُلْ عِ)
موضعی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ذات العماد
تصویر ذات العماد
صاحب ستون ها. ماخوذ از قرآن کریم - إرم ذات العماد (فجر ۹)
فرهنگ فارسی عمید
(تُلْ عَ ءِ)
موضعی است
لغت نامه دهخدا
(تُلْ عَ)
نام موضعی است در شعر و عرار گیاهی است خوشبوی
لغت نامه دهخدا
(تُلْ عَ)
کوهی است بنوجعفر را. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(تُلْ عِ)
این کلمه در صفت ارم درقرآن کریم آمده است. ذات العماد یعنی صاحب ستونها یاصاحب بناهای بلند. (غیاث از منتخب). و بعضی گفته اندذات العماد لقب دمشق است و صاحب المرصع گوید: ذات العماد دمشق است و نیز گفته اند، نام امتی از امم سالفه است که قبیلۀ عاد نیز از آن امت است و ارم قبیله ای است از قوم عاد. و ارادوا بذات العماد ذات الطول و القوه و البطش. و نیز در معنی آن چیزهای دیگر گفته اند - انتهی. و رجوع به ارم ذات العماد شود. قوله: الم ترکیف فعل ربﱡک بعاد ارم ذات العماد. (قرآن 6/89 و 7) ، ای البناء الرفیع. نقل انّهم کانوا ینحتون العمد من الجبال فیجعلون طول العمد مثل طول الجبل الذی یسلخون من اسفله الی اعلاه ثم ینقلون تلک العمد فینصبونها ثم یبنون القصور فوقها فسمیّت ذات العماد و قیل اهل عمد لانّهم کانوا بدوییّن اهل خیام. قال الشیخ ابوعلی رحمه الله اختلفوا فی ارم ذات العماد علی اقوال: احدها، انّه اسم قبیله قال ابوعبیده و هم عادان فالاولی هی ارم و هی التی قال الله تعالی فیهم انّه هلک عاداً الاولی. و قیل هم جدّ عاد و هو عادبن عوض بن آدم بن سام بن نوح نسب عاد الیه و قیل ارم قبیله من قوم عاد کان فیهم الملک. و ثانیها ان ّ ارم اسم بلد ثم ّ قیل هو دمشق و قیل هی المدینه الاسکندریه و قیل هی مدینه بناها عادبن شداد فلما اتمها و اراد ان یدخلها اهلکه الله بصیحه نزلت من السماء. و ثالثها انّه لیس بقبیله و لا بلد بل هو لقب لعاد و کان عاد یعرف به وروی عن الحسن انّه قراء بعاد ارم علی الاضافه و قال هو اسم آخر لعاد و کان له اسمان - انتهی. رجوع به ارم ذات العماد شود
لغت نامه دهخدا
(تُلْ عِ قی ی)
داهیه. آفت. بلا و سختی
لغت نامه دهخدا
(تُزْ زِ)
یکی از مساجد رسول صلوات الله علیه است بر دو روزه راه از تبوک و آن را زراب نیز نامند
لغت نامه دهخدا
(تُرْ رَءْسْ)
قسمی از شکستگیهای سر (شجه) است. عوف هجیمی راست:
و هم ضربوک ذات الرأس حتی
بدت ام ّالدماع من العظام.
(از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(تُذْ ذِ)
نام جایگاهی بر طریق تبوک و بدانجا یکی از مساجد رسول صلوات الله علیه باشد یعنی حضرت او بدانجا نماز گزارده است. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(تُذْ ذَرْ / را)
نام موضعی براه تبوک از مدینه و بدانجا یکی از مساجد رسول اکرم صلوات الله علیه است. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(تُلْ عَ)
داود ضریر انطاکی در تذکره ذیل کلمه شوصه و ذات جنب گوید: و یقال لما بین الکتفین منها ذات العرض و مقابلها ذات الصدر. رجوع بکلمه ذات الجنب قسمت منقول از تذکره شود. و رجوع به ذات الصدر، جزء منقول از کشاف اصطلاحات الفنون شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ذات العماد
تصویر ذات العماد
خداوند ستون ها صاحب ستون (ستونها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذات الاجراس
تصویر ذات الاجراس
مار زنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مات الراس
تصویر مات الراس
سرابه سپید گر در شست و شوی به کارآید
فرهنگ لغت هوشیار